.:. معرفی پایگاه همسنگران .:.
.:.معرفی این پایگاه به دوستان.:.
.:. آمار پایگاه همسنگران .:.
بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 0
کل بازدید: 15588
.:. امکانات جانبی .:.
یادداشت مهمان از امیر فهیمی / کرمانشاه (یکی از همسنگران)
روز شنبه هفتم آبان ماه، آسمان کرمانشاه بارانی بود؛ کرمانشاهی که چند روز پیش میزبان خورشید بود؛ خورشیدی که از مغرب طلوع کرده و همه پروانه های کرمانشاهی برای گرفتن گرما و روشنایی به استقبالش آمده بودند.
داشتم می رفتم به طرف مسجد. با یکی از دوستانم قراری داشتم که باید سر قرار حاضر می شدم. بعد از نماز مسئول کانون مسجدمان را دیدم. مرا که دید گفت: «برو دبیرخانه و نامه آموزش نشریه را بگیر و عازم تهران شو.
خدا باران رحمتش را همچنان بر سر مردم ارزانی می داشت. سوار ماشین شدم و رفتم به دبیرخانه و نامه را گرفتم.
زیر باران به خانه رسیدم. مادرم جریان سفرم را که فهمید، پرسید: حالا حتما لازمه که بری تهران؟ با سؤال مادرم اول کمی شک کردم ولی بعد تصمیمم را گرفتم و راهی تهران شدم.
¤ ¤ ¤
نشانی ستاد عالی نظارت بر کانون های فرهنگی و هنری مساجد کشور را پیدا کردم. وارد ساختمان که شدم با دوستان شهرستانی ام آشنا شدم.
تقریبا از همه استان ها آمده بودند.
قرار بود نمایندگان مساجد- از هر استان دو نفر- دوره های دو روزه و فشرده آموزشی نشریه و وبلاگ نویسی را بیاموزند. توی ساختمان ستاد، جایمان عالی بود. می رفتیم سر کلاس و بعد از آن می آمدیم توی خوابگاه و بحث های صمیمانه مان گل می انداخت؛ بحث های اعتقادی، سیاسی و رفع شبهات فرهنگی و... از جمله های حرف های ما بود.
در شب دوم تا ساعت سه صبح نشستیم و با هم حرف زدیم و به سؤالات همدیگر جواب دادیم. هر کسی هر چه می دانست به دوستانش یاد می داد.
انگار همه احساس کرده بودیم که باید از این فرصت دو روزه بهترین استفاده را ببریم.
وقتی دوره آموزشی تمام شد. بچه ها با هم خداحافظی کردند و رفتند و من که باید کمی دیرتر می رفتم، تنها شدم با غمی که از جدایی بود.
روی تختم دراز کشیدم و این روز که با بچه ها بودم را مرور کردم.
این دو روز چقدر لذت بخش بود! استادمان با چه اشتیاقی برای ما مطلب می گفت. چقدر برایم جالب بود که یکی از بچه ها از مردم شهرمان تشکر کرد و گفت: کرمانشاهی ها واقعا گل کاشتند در استقبال بی نظیرشان از رهبر.
چه دوره با برکتی بود. آشنایی با فرهنگ دیگر شهرهای ایران، محکم شدن پیوند دوستی با دیگر همسنگران مسجدی ام و... همه از برکات این دو روز بود. دلم می خواهد در این بخش پایانی اول از مسئولین این برنامه تشکر کنم و بعد از آنها بخواهم که از نشریات تجربی مساجد بیش از پیش حمایت کنند.
ان شاءالله سعی مان این باشد که هر آنچه را که خدا می پسندد انجام دهیم.
همین مطلب در روزنامه کیهان
باسلام خدمت همه همسنگران عزیز
با عرض پوزش از تاخیری که در راه اندازی پایگاه همسنگران پیش اومد و اون هم فقط به خاطر طراحی قالب و فعالسازی آدرس اینترنتی hamsangaran.ir بود که بحمدلله هر دو انجام شد و پایگاه آماده بهره برداری دوستان عزیز است.
نکات مهم:
1- دوستانی که مایل هستند نام کاربری داشته باشند و با نام خود در پایگاه مطلب منتشر کنند می بایست در این قسمت نام و نام خانوادگی و ایمیل و شماره همراه خود را بطور کامل ذکر کرده و نام نشریه و استان و شهرستان خود را هم بنویسند تا اقدامات بعدی برایشان صورت پذیرد.
2- با توجه به تعداد زیاد شرکت کنندگان در دوره، هر نشریه می تواند یک نام کاربری داشته باشد و در صورت تمایل می توانید نام کاربری خود را در اختیار مدیر مسئول، سردبیر یا دیگر اعضای مطلع و مورد وثوق قرار دهید تا آنها هم مطالب مورد نظر خود را منتشر نمایند.
3- از در اختیار گذاشتن نام کاربری خود به دیگر دوستان خود جداً خودداری نموده تا خدای ناکرده مطالبی خلاف اهداف این پایگاه، به نام شما عزیزان منتشر نگردد.
4- باتوجه به توضیح نام پایگاه که در بالای این صفحه آمده قرار است در این پایگاه به معرفی و نقد نشریات تجربی خود زیر نظر استاد محمد عزیزی بپردازیم تا اشکالات و ایرادات احتمالی خود را بهتر شناخته و نسبت به رفع آن اقدام کنیم.
5- به مرور جزوات آموزشی نشریه نویسی در این پایاه قرار خواهد گرفت.
6- برخی از عکسهای دوره ی آموزشی تهران در قسمت گالری تصاویر قابل دسترس برای شما عزیزان می باشد.
منتظر نظرات و پیشنهادات شما عزیزان برای بهتر شدن پایگاه همسنگران هستیم....
والسلام
امیری
به بهانه برپایی کلاس های آموزشی ستاد عالی کانون های فرهنگی و هنری مساجد کشور 9 و 10 آبان
همسنگران! خوش آمدید
علی آقا ! خدا قوت
علی قانع مسئول کمیته ی نشریات تجربی ، برای برپایی این گردهمایی موفق ، سنگ تمام گذاشت.
هماهنگی با ستاد، پیگیری نامه های ارسالی به استان ها، برنامه ریزی کلاس های نشریه و وبلاگ، راه اندازی غرفه نشریات تجربی مساجد ایران و...از جمله کارهای این مسئول جوان و شاداب بود.
علی آقا موقع خداحافظی گفت: بچه ها بروید و با جدیت کار کنید و نشان بدهید که این کلاس ها به دردتان خورده است. پیشرفت کار شما بهترین تشویق برای ماست.
اشتیاق شکوفایی
کلاس های نشریه و وبلاگ نویسی با استقبال خوب دوستان مسجدی برگزار شد.
ای کاش این کلاس ها در تمام استان های کشور به صورت مستمر برگزار شود نه سالی و گاهی یک بار.
یک دنیا صفا و صمیمیت
جای شما خالی!
وقتی بچه ها دور هم جمع می شدند یک دنیا صفا و صمیمیت داشت .
روزهای نهم و دهم آبان ماه در حالی که برکات آسمانی نصیب مان می شد، روی زمین خدا و در حوالی میدان توحید، بروبچه های مسجد دور هم جمع شده بودند.
این گردهمایی به همت کمیته نشریات تجربی کانون های فرهنگی و هنری مساجد کشور تشکیل شده بود تا دست به قلمان مسجد در عرصه نوشتار (نشریات تجربی) و دنیای مجازی (وبلاگ نویسی) ارتقا پیدا کنند.
من هم به عنوان یک مهمان به جمع باصفای دوستان مسجدی ام دعوت شده بودم تا هرچه از دنیا نشریات تجربی می دانم تقدیم آن عزیزان کنم.
صبح دوشنبه، ترافیک خیابان انقلاب مجبورم کردم سواری بر موتور شوم و با سرعت خودم را به کوچه حاج رضایی برسانم؛ کوچه ای در خیابان نواب، نرسیده به میدان توحید. در یکی از ساختمان های این کوچه، شور و هیجانی جالبی حاکم بود.
وارد شدم. سلام کردم و رفتم بالا.
آقای طاهریان معاون فرهنگی و هنری ستاد داشتند بچه ها را تقسیم می کردند برای کلاس؛ درست مثل روزهای عملیات و اعلام هر اسمی برابر بود با یک صلوات.
رفتم سرکلاس و منتظر بچه ها ماندم. آمدند وکلاسمان رونق گرفت.
اشتیاق دوستان مسجدی ام به قدری بود که من دلم نیامد زود از کنارشان بروم.
بعد از کلاس هم ماندم و همصحبت شان شدم.
از ساعت هشت ونیم صبح تا همین موقع شب با دوستان عزیزم صحبت کردم و چقدر لذت بردم از شوق پروازشان.
روز سه شنبه بعد از کلاس صبح مان رفتیم نمایشگاه مطبوعات. با بن های خریدمان افتادیم به جان غرفه ها.
هرچه می گشتیم چیزی گیرمان نمی آمد و آخرسر همدیگر را که می دیدیم از هم می پرسیدیم: چیزی خریدی؟!
هر چه به ساعت ناهار نزدیک تر می شدیم، راحت تر از بن ها دل می کندیم چون گفته بودند که این ها بعد از نمایشگاه اعتباری ندارد!
خلاصه با خرید لوح های فشرده و کتاب های جور واجور بن ها را سپردیم به دست غرفه دارانی که پول را بیشتر می پسندیدند و بقیه بن را هم به بن بست می رساندند تا مجبور شوی یا دست در جیبت کنی و یا یک بن دیگر را تقدیمشان نمایی! بعد از نمایشگاه آمدیم، دور هم نشستیم ناهار خوردیم.
خستگی از سرورویمان می بارید اما می دانستیم دیگر این همه تنوع لهجه و صفا و صمیمیت رانمی توانیم به راحتی در یک جا جمع کنیم.
بچه هایی که بلیط قطار یا اتوبوس داشتند سریع بار و بندیلشان را بستند و رفتند و چند تایی تا غروب ماندند تا چهارشنبه عازم دیارشان شوند. من در این دو روز، از دنیای بی ریا و باصفای دوستانم درس ها گرفتم وهمیشه و هرجا دوستدار این خوبان خواهم بود.
خبرنگار مدرسه
زیارت قبول
دوشنبه شب ، فرصتی پیدا شد تا دوستان دعوت شده از استان های سراسر ایران به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام بروند.
پلاک 154 یادتان نرود!
این هم غرفه نشریات تجربی کانون های مساجد
همین که نشریات توانستند در این جشنواره غرفه بگیرند و دیده شوند خودش جای شکر دارد.
امیدواریم در سال های بعدی جای غرفه و فعالیت های آن بهتر از امسال باشد .
به این نشریات نگاه کنید
این ها احساس وظیفه کرده اند تا در مقابل پیشرفته ترین سلاح های جنگ نرم به مبارزه ادامه دهنداما شاید باورتان نشود که بیشترشان با پول تو جیبی اعضا چاپ می شود!
خیلی هایشان حتی یک چاپگر رنگی هم ندارند!
برای رشد و شکوفایی این رسانه ی موثر در مساجد چه باید کرد؟
ای کاش فرهنگ تشویق کارهای موثر فرهنگی در کشورمان روز به روز بهتر شود.
- همین مطلب در صفحه ی مدرسه روزنامه کیهان